درست باش..!
فرماندار یکی از ایالت های امریکا نامزد انتخاباتی دوره ی دوم بود او سخت تلاش میکرد که برای دوره ی
دوم هم انتخاب شود . از نخستین ساعات روز انتخابات به فعالیت های انتخابی مشغول بود. ناهار نخورده
بود و اخر وقت خود را به کلیسا که غذا خیرات میکردند رساند .
وقتی که فرمانده بشقاب خود را دراز کرد تا غذا دریافت کند خانم توضیع کننده یک تکه مرغ در ان گذاشت
فرمانده گفت:ببخشید ممکن است یک تکه دیگر مرغ به من بدهید ؟
زن جواب داد :متاسفم هر نفر یک تکه.
فرماندار گفت : مرا نشناختید ؟ من فرمانده ی این ایالت هستم و زن در جواب گفت: من هم مسول
توزیع غذا هستم . لطفا حرکت کنید ...