ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
روزی بازرگان موفقی از سفر برگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او اتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه
سوخته وخاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است...
فکر میکنید ان مرد چه کرد؟
کسی را مقصر شمرد؟
یا اشک ریخت؟
نه......
او بالبخندی بر لبان رو به اسمان کرد و گفت:خدایا میخواهی که اکنون چه کنم؟
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود تابلویی بر ویرانه های مغازه اش اویخت که روی ان نوشته بود...
مغازه ام سوخت! اما ایمانم نسوخت!
فردا شروع به کار خواهم کرد.....
خخخخ عجب قدمی داری ها
یک تعریف کردی ....
وزارت ارشاد شنید
وبلاگم را جز بهترین پایگاه های ادبی کشور معرفی کرد
http://peyvandha.ir/1-7.htm
بله صد درصد پا قدم به این خوبی کجا پیدا میشه ....متری 50 تومن کمتر نیست.....
باید زود تر از اینا وبلاگتونو انتخاب میکردن..ولی چه کنیم که منتظر من بودن پاگشایی کنم....